برآمدن. صعود کردن. برشدن. عروج. بررفتن. مقابل پایین رفتن. صاعد شدن. بعلو گراییدن. - بالا رفتن سال،آخر شدن سال. (از آنندراج). - بالا رفتن عمر، سالخوردگی. پیری. بر سنین عمر فزوده شدن. رو بسالمندی رفتن. پیر شدن. به پیری رسیدن: نیست بر بام عدم راهی نفسها را ببین زینه ها باشد کز آنجا عمر بالا میرود. میرزا طاهر وحید (از آنندراج). - بالا رفتن گرما، افزودن درجۀ حرارت. زیاده شدن گرمی هوا.
برآمدن. صعود کردن. برشدن. عروج. بررفتن. مقابل پایین رفتن. صاعد شدن. بعلو گراییدن. - بالا رفتن سال،آخر شدن سال. (از آنندراج). - بالا رفتن عمر، سالخوردگی. پیری. بر سنین عمر فزوده شدن. رو بسالمندی رفتن. پیر شدن. به پیری رسیدن: نیست بر بام عدم راهی نفسها را ببین زینه ها باشد کز آنجا عمر بالا میرود. میرزا طاهر وحید (از آنندراج). - بالا رفتن گرما، افزودن درجۀ حرارت. زیاده شدن گرمی هوا.
شراب خوردن. می خوردن. باده کشیدن. باده نوشیدن. می زدن. می گساردن. باده خوردن. باده گساردن. و رجوع به آنندراج، و باده گساری و باده گساری کردن شود: چو وقت باده بود باده گیر و باده گسار چو وقت بوسه بود بوسه بخش و بوسه ستان. فرخی. دو جهان را کند از گردش یک ساغر مست چشمت این باده ندانم ز کجا میگیرد. مخلص کاشی (از آنندراج)
شراب خوردن. می خوردن. باده کشیدن. باده نوشیدن. می زدن. می گساردن. باده خوردن. باده گساردن. و رجوع به آنندراج، و باده گساری و باده گساری کردن شود: چو وقت باده بود باده گیر و باده گسار چو وقت بوسه بود بوسه بخش و بوسه ستان. فرخی. دو جهان را کند از گردش یک ساغر مست چشمت این باده ندانم ز کجا میگیرد. مخلص کاشی (از آنندراج)
بقلم دادن. کنایه از نوشتن. (آنندراج) : هر دو بسیار نفیس است ندانم کاول آن یکی را بقلم گیرم و این را گویم. حکیم شفایی در هجو فکری (از آنندراج). رجوع به بقلم دادن، و مجموعۀ مترادفات ص 360 شود، چادری که آنرا شکافته بپوشندبی آستین. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). بقیره. رجوع به بقیره شود، جمع واژۀ بقره گاوان. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به بقره شود، اسب کرۀ متولد شده در ماسکه یا در سلی: و ناقه بقیر، التی شق بطنها عن ولدها. (منتهی الارب) ، شتر ماده ای که از برای برآوردن بچه شکم او شکافته باشند. (آنندراج)
بقلم دادن. کنایه از نوشتن. (آنندراج) : هر دو بسیار نفیس است ندانم کاول آن یکی را بقلم گیرم و این را گویم. حکیم شفایی در هجو فکری (از آنندراج). رجوع به بقلم دادن، و مجموعۀ مترادفات ص 360 شود، چادری که آنرا شکافته بپوشندبی آستین. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). بقیره. رجوع به بقیره شود، جَمعِ واژۀ بَقَرَه گاوان. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به بقره شود، اسب کرۀ متولد شده در ماسکه یا در سلی: و ناقه بقیر، التی شق بطنها عن ولدها. (منتهی الارب) ، شتر ماده ای که از برای برآوردن بچه شکم او شکافته باشند. (آنندراج)
لهجه و صورتی است از مصدر مرکب از سرگرفتن بمعنی اعاده کردن و دوباره انجام دادن کاری: برخیز و نماز باسرگیر. (تفسیر ابوالفتوح). و نماز باسرگرفت. (تفسیر ابوالفتوح). و نماز باسر باید گرفتن. (همان کتاب). و رجوع به گرفتن شود
لهجه و صورتی است از مصدر مرکب از سرگرفتن بمعنی اعاده کردن و دوباره انجام دادن کاری: برخیز و نماز باسرگیر. (تفسیر ابوالفتوح). و نماز باسرگرفت. (تفسیر ابوالفتوح). و نماز باسر باید گرفتن. (همان کتاب). و رجوع به گرفتن شود
اگر بیند بر بالای کوهی نشسته بود یا بربام و یابر کوشک و مانند این ها بالارفتن، دلیل است که آن چه جوید بیابد و حاجتش روا شود و بعضی از معبران گویند: اگر بیند به دشواری بالا همی رفت، دلیل که آن چه خواهد به رنج و دشواری بیابد. اگر بیند بر نردبان بالا می شد، دلیل است که در دین شرف و منزلت یابد، خاصه که نردبان او از گل بود. اگر بیند نردبان از گچ و سنگ بود، دلیل است که در دین او خلل باشد. محمد بن سیرین دیدن بر بالا شدن بر پنج وجه است. اول: روائی حاجت. دوم: زن خواستن. سوم: قرب و نزدیکی. چهارم: مراد یافتن. پنجم: بالا رفتن کار. ز نردبان به بالا رفتن از گچ و سنگ، دلیل که شرف و بزرگ یابد ودر این جهان. اگر بیند از خشت خام و گل بود، قدر و منزلت یابد در این جهان. اگر بیند بر آسمان بالا رفت و برنیامد، دلیل است که اجل او نزدیک باشد. اگر بیند بر آسمان شد و بازآمد، دلیل است که سخت بیمار شود و سرانجام شفا یابد.
اگر بیند بر بالای کوهی نشسته بود یا بربام و یابر کوشک و مانند این ها بالارفتن، دلیل است که آن چه جوید بیابد و حاجتش روا شود و بعضی از معبران گویند: اگر بیند به دشواری بالا همی رفت، دلیل که آن چه خواهد به رنج و دشواری بیابد. اگر بیند بر نردبان بالا می شد، دلیل است که در دین شرف و منزلت یابد، خاصه که نردبان او از گل بود. اگر بیند نردبان از گچ و سنگ بود، دلیل است که در دین او خلل باشد. محمد بن سیرین دیدن بر بالا شدن بر پنج وجه است. اول: روائی حاجت. دوم: زن خواستن. سوم: قرب و نزدیکی. چهارم: مراد یافتن. پنجم: بالا رفتن کار. ز نردبان به بالا رفتن از گچ و سنگ، دلیل که شرف و بزرگ یابد ودر این جهان. اگر بیند از خشت خام و گل بود، قدر و منزلت یابد در این جهان. اگر بیند بر آسمان بالا رفت و برنیامد، دلیل است که اجل او نزدیک باشد. اگر بیند بر آسمان شد و بازآمد، دلیل است که سخت بیمار شود و سرانجام شفا یابد.